-
[ بدون عنوان ]
6 شهریور 1388 14:24
من خوشبختم خوشبخت تر از همه
-
[ بدون عنوان ]
16 مرداد 1388 22:13
میخوام سکوت کنم، سکوتی به سنگینی نگاه تو... پ ن: اگه سکوتم کسی رو کشت خونش گردن تو!
-
[ بدون عنوان ]
17 دی 1387 20:47
این همه سال از قرارمون گذشت و من هیش وخ باهات نبودم... خیلی بهت بد کردم... هر جور خواستم رفتار کردم هر جور عشقم کشید زندگی کردم... به جایی نرسیده م که دوست داشته باشم. میخوام دیگه فک نکنم! چش بسته هر چی تو گفتی رو گوش کنم و عمل کنم. قول میدم! حالا میشه یه لبخند؟ بگو که بخشیدی!
-
[ بدون عنوان ]
17 دی 1387 20:43
۸تا!............... فقط ۸تا دونه!
-
پیامک هایی محمدی (صلی الله علیه وآله)
16 شهریور 1387 22:15
هر چه فرزند آدم پیرتر میشود . دو صفت در او جوانتر میگردد: حرص و آرزو.. ناداری بلاست و از آن بدتر بیماری تن و از بیماری تن٬ دشوارتر: بیماری دل! مومن همواره در جستجوی حکمت است. نمیتوان همه را به مال راضی کرد ولی به حسن خلق میتوان. از لجاجت بپرهیزید که انگیزه ی آن نادانی و حاصلش پشیمانی ست. چون تو را ستایش کنند بگو ای...
-
خیلی وقته نکرده یادم! ):
14 شهریور 1387 00:30
هر طور که باشی خوب یا بد.. خدا دوسِت داشته باشه یا نه.. بزرگ باشی یا کوچیک.. مهم نیست! مهم اینه که یه مدت برات دعا کردم(این یعنی یه کم دوسِت دارم.. دوسِت دارم از نوع بچه مثبتش!!!) الانم دلم برات تنگ شده نمیدونم شاید اسمش دلتنگی نیست اما میدونم دلم یه جوریه! خداحافظ رفیق فراموش ناشدنی من... تا چند سال بعد... دعا م کن...
-
چــــــــــــله
31 مرداد 1387 15:58
چهل روز دیگه عید فطره...
-
[ بدون عنوان ]
6 خرداد 1387 16:23
خدایا من ۱۱تا بیست میخوام!... باشه؟
-
تکرار...
1 شهریور 1386 16:39
نوگل باغ زندگی! من یه چن وختی نیستم، دیگه دیگه! کسی در زد درشو باز نکنینا! اول دساشو ببینید بعد!... بابای بابای بابااااااااااای ......................................... ~~~> تو من ~~~>
-
[ بدون عنوان ]
22 مرداد 1386 11:27
یکی بیاد دل منو ببره! خسته شدم از دل دل کردن.. از دل واپسی.. از دل نگرونی.. از دل شوره.. از دل هره..
-
[ بدون عنوان ]
21 مرداد 1386 22:43
ببین خدا!!!... یا کمکم میکنی خودم کاری رو که لازمه انجام بدم یا خودت همه ی کارا رو انجام بده...
-
[ بدون عنوان ]
20 مرداد 1386 21:01
میگن به خدا یه لینک بده، خدا به تو ۱۰ تا لینک میده... اما مسئله اینه که من، تا خدا برام کامنت نذاره بهش لینک نمیدم!
-
[ بدون عنوان ]
20 مرداد 1386 20:39
ببین!... خدا میدونه دیدمت وا رفتم، تو چرا....... هیچی... بی خیال! فقط خیلییییی بی انصافی!
-
[ بدون عنوان ]
20 مرداد 1386 19:36
من میرم... چون حد و اندازه م رو میشناسم. پای من بلنده یا گلیمم کوچیکه؟ جفتش...
-
[ بدون عنوان ]
20 مرداد 1386 17:02
پدرم میگوید: کتاب! مادرم میگوید: دعا! و من خوب میدانم که زیباترین تعریفِ خدا را فقط میتوان از زبان گلها شنید.
-
[ بدون عنوان ]
20 مرداد 1386 11:42
اگه گفتی تو این گرما چی میچسبه؟ اینکه با یکی دوست باشی که... یعنی یکی رو دوس داشته باشی که... نه!... کسی تو رو دوس داشته باشه که... اصلا نمیدونم!
-
[ بدون عنوان ]
19 مرداد 1386 19:00
کاش میشد زخما و دردا و رنجا هم سهمیه بندی میشدن...
-
[ بدون عنوان ]
18 مرداد 1386 09:57
دارم لذت میبرم! میدونی قلبم منقبض میشه! یواش بگم؟ خیلی... نه... نمیشه!... بی خیال... فقط میدونم که کاش میدونستی که چقد دارم میلذتم!
-
[ بدون عنوان ]
17 مرداد 1386 22:52
اسممو تو گوگل دارم سرچ میکنم... گفتم نکنه یه کاره ای باشم و خودم خبر ندارم....
-
[ بدون عنوان ]
17 مرداد 1386 20:14
کنفرانسم که تموم شد یکی دست زد به شونه م گُف از یه جمله ت خوشم اومد همون که گفتی سرشت آدم سرنوشتشو عوض میکنه... منم در جوابش تنها فرصت کردم بگم که چقد لبخندش در طول صحبتم بهم قوت قلب داد و دیگه فرصت نکردم بگم اون جمله از شریعتی بود و حتی فرصت نکردم بگم منم از اون جمله ت خوشم اومد که گفتی وقتی تو زندگی داریم لذت میبریم...
-
[ بدون عنوان ]
17 مرداد 1386 10:44
کاش خدا کمکم کنه....
-
[ بدون عنوان ]
16 مرداد 1386 17:05
از امروز، دیگه پیشت نمیام. قسم میخورم!
-
[ بدون عنوان ]
15 مرداد 1386 19:59
قالب عزیزم بدان و آگاه باش که من از تو همچنان بیزارم...
-
[ بدون عنوان ]
15 مرداد 1386 15:26
امروز یه گـَندِ گـُنده زدم!
-
به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی...برخیزم!
10 مرداد 1386 09:39
یا رب از ابر هدایت، برسان بارانی ... پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم
-
پنیر| نارفیق| تولد قمری| مَرد| کِرم
1 مرداد 1386 08:43
دیروز رفتم کتابفروشی پنیر خریدم. پ ن1 : بابا پشتکار!... نمیری یه وخ! پ ن2 : اصولا کتابای من یا گم میشن یا دوتا میشن! پ ن3 : اغراق اصلا خوب نیس(مربوط به پ ن2 ) پ ن4 : فقط همین پنیره گم شد. یه بارم رفته بودم کتابفروشی دیدم وای این کتابه از تونی جونه، گرفتیم آوردیمش خونه، یه تورقی فرمودیم دیدم وا! چقذه این کتابش مثل اون...
-
سفرنامه ی دختره...
29 تیر 1386 18:16
سقا خانه خیلی باحال است: صحن انقلاب: وختی شلوخ است و میزنن زیر دستت و تمام آب لیوانت خالی میشود روی یه خانم افاده ای که کلی پاتو لگد کرده بود! صحن رضوی: تو میتونی نشونه گیریت رو امتحان کنی، به این ترتیب که آب را به مقدار کافی نوشیده و طالب شوی لیوان رو از دور درون سطل زباله بیندازی ولی نمی افتد لامصب! و تو کنف میشوی و...
-
سرماخورده ی عقده ای!!!
17 تیر 1386 18:56
1.میخوام آپ کنم. 2. دارم آپ میکنم. 3. آپ کردم. 4. هر وقت مضطربم سرما میخورم! 5. اصلا هم فرقی نمیکنه که تابستون باشه یا زمستون! 6. من الان همزمان هم دارم تایپ میکنم و هم چادر سفیده ی گل آ بی مو اتو میزنم! 7. مَشَد 8. کی دعا میخواد التماس کنه! 9.التماس 2آ 1 0 . من وختی برگشتم روزی یه بار اینجا رو آپ میکنم. 11. تو هم باس...
-
نوگل باغ زندگی!
30 خرداد 1386 12:47
دوغ بخور... رستگار شو! چه روز گندی!!!... من و آفتاب و اتوبوس... چه کسی، چه کسی پنیر مرا جابجا کرد، را جابجا کرده؟ هر چی میگردم یافت می نشود! من کتابمو میخواممم
-
ناز و نیاز!
29 خرداد 1386 14:11
میدونی؟(با لحن رضاشفیعی جم) الان خواسم بیام اینجا یه نیگا به بلاگ انداختم دیدم واه واه چه قالبی! یهو شعره اومد! اصلنم به بنان ربطی نداره ، خودم گفتم، اون از من تقلید کرده، البت اون که نه ترانه سراش که نمیدونم کی بوده ازم تقلیدیده : بــــــــاز ای قالبه ی ناز! با وب من بسااااز، کاین غم جانگدااااز برود ز برم گر کسی لینک...